loading...

روش شناسی سخنرانـی دینـی

«بِـسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیـم اُدْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»

گمنام بازدید : 29 دوشنبه 12 خرداد 1399 نظرات (1)

۴۸دیدگاه              بسم الله الرحمن الرحیم

چطور فن بیان خوبی داشته باشیم

 

در نقشه راه مهارت ارائه و سخنرانی، مجموعه نکاتی در مورد بهبود مهارت ارائه و سخنرانی بهتر مطرح کردیم.

یکی از این مهارت‌ها، فن بیان بود که در این‌ درس جداگانه به آن پرداخته‌ایم.

آنچه در این درس می‌خوانید صرفاً بر روی بیان به عنوان ارائه شفاهی متمرکز است و می‌خواهیم در آن به این سوال بپردازیم که چطور فن بیان خوبی داشته باشیم.

اگر مطالعه در زمینه‌ی جنبه‌‌های دیگر ارائه و سخنرانی مد نظر شماست، می‌توانید به نقشه راه مهارت ارائه مراجعه کنید:

نقشه راه یادگیری مهارت ارائه و سخنرانی

به عبارتی، بحث سخن و سخن وری که از نکات کلیدی در یک سخنرانی موفق است در این درس مورد اشاره قرار نمی‌گیرد.

بنابراین، اگر قصد شما تسلط بیشتر بر کلمات یا انتخاب روش مناسب‌تر برای ارسال دقیق پیام و تسلط بر فن سخنوری است، درس‌های پرورش تسلط کلامی و مهارت ارتباطی می‌توانند مفید‌تر باشند.

در این درس، فرض بر این است که شما می‌دانید چه می‌خواهید بگویید؛ کلمات، مفاهیم و پیام شما کاملاً‌ مشخص است و صرفاً می‌خواهید بدانید جنبه‌های مختلف فن بیان چیست و چگونه می‌توانید بر صدا و لحن و شیوه بیان خود مسلط‌تر شوید تا ارائه شفاهی بهتری داشته باشید.

آنچه در ادامه می‌خوانید:

مهارت مدیریت استرس

بی‌تردید یکی از مهم‌ترین مهارت‌هایی که هر سخنرانی لازم است به آن مجهز باشد، مدیریت استرس است.

به همین علت، معمولاً در آموزش فن بیان، بخشی از تمرین‌ها و تکنیک‌ها به مدیریت استرس اختصاص پیدا می‌کند.

بسیاری از کسانی که ما احساس می‌کنیم فن بیان قوی ندارند، صرفاً به علت ضعف در مدیریت استرس این‌گونه به‌نظر می‌رسند.

با توجه به اینکه ما درس مدیریت استرس را به صورت مستقل ارائه کرده‌ایم، قاعدتاً لازم نیست در اینجا دوباره به تکرار آن بحث‌ها بپردازیم.

اما اجازه بدهید بر یک نکته تاکید کنیم:

هنگام مطالعه درس‌های مدیریت استرس توجه داشته باشید که بخش قابل توجهی از تنش‌ها و استرس‌های سخنرانی، از جنس فشار روانی (Pressure) هستند و نه استرس (Stress).

به عبارت دیگر، چالش سخنران تنش‌های جاری زندگی که سلامت ما را تهدید می‌کنند نیست. بلکه تنش‌های مقطعی است که ممکن است عملکرد او را کاهش دهند.

مطالعه‌ی درس کاهش عملکرد در اثر فشار روانی می‌تواند این مسئله را بهتر برای شما شفاف کند.

فن بیان و اهمیت کنترل حجم صدا

هر کس با شما در مورد فن بیان و بالا بردن قدرت بیان صحبت کند، احتمالاً در مورد حجم صدا و اهمیت آن هم صحبت خواهد کرد.

بنابراین، اجازه بدهید که ما از تکرار مکررات صرف نظر کنیم و صرفاً یک تمرین ساده اما موثر را به شما پیشنهاد کنیم:

این تمرین به عنوان یکی از ساده ترین تمرینات فن بیان، به‌تنهایی می‌تواند بخش مهمی از کیفیت سخنرانی شما را بهبود دهد.

به خاطر داشته باشید که یکی از محل‌های فرضی که انتخاب می‌کنید، کسی باشد که چند متر عقب‌تر و پشت سر شما نشسته است.

انتخاب سرعت مناسب برای بیان کلمه‌ها و جمله‌ها

این بحث‌ هم، مانند بسیاری از مباحثی که در آموزش فن بیان مطرح می‌شوند، ساده و بدیهی به نظر می‌رسد.

اما اگر کمی به سخنرانی و شیوه‌ی حرف زدن کسانی که به نظرتان قدرت بیان بالایی دارند فکر کنید، می‌بینید که به خوبی با سرعت بیان بازی می‌کنند و به تناسب بحث، آن را تغییر می‌دهند.

همه می‌دانیم که سرعت مناسب مهم است. همچنین می‌دانیم که سرعت حرف زدن ما نباید در تمام طول یک جمله یا تمام طول سخنرانی ثابت باشد.

بلکه مناسب است که بسته به موضوع، سرعت خود را تغییر دهیم.

اما سوال اصلی اینجاست که در عمل چگونه می‌توان چنین مهارتی پیدا کرد؟ یا چه تمرین‌هایی می‌توانند به ما کمک کنند که سرعت حرف زدن خود را بیشتر و بهتر کنترل کنیم.

ما در اینجا چهار تمرین پیشنهاد می‌کنیم که با وجود ساده بودن، می‌توانند بسیار اثربخش باشند.

صدای خود را با سرعت‌های متفاوت ضبط کنید

این تمرینِ ساده، برای تقویت فن بیان بسیار ارزشمند است.

برخی به شما توصیه می‌کنند که آهسته‌تر حرف بزنید تا مسلط‌تر به نظر برسید.

اما بعضی از ما، اتفاقاً بسیار آهسته صحبت می‌کنیم و مناسب‌تر است که تندتر صحبت کنیم تا حس تسلط را بیشتر و بهتر القا کنیم.

کلید جستجوی پاسخ هم بسیار ساده است.

 

از نقش‌های ارشد استفاده کنید

ما عادت داریم که سخنرانی‌های خودمان را تمرین کنیم.

همان موضوعاتی که در حالت عادی در موردش حرف می‌زنیم یا قرار است در موردش حرف بزنیم.

اما یک تمرین فن بیان بسیار زیبا و اثرگذار این است که به جای افرادی که در موقعیت‌های ارشد هستند صحبت کنیم.

در اتاق و در خلوت خودتان، فرض کنید رییس جمهور یا وزیر هستید و در مورد یکی از مسائل مربوط به آن موقعیت‌ها صحبت کنید.

یا اینکه اگر قرار است در مراسم همکار نمونه از شما تقدیر شود، به جای اینکه سخنرانی خودتان را تمرین کنید، به جای مدیرعامل که قرار است در ابتدای مراسم صحبت کند حرف بزنید و تمرین کنید.

تمرین موقعیت‌های برتر و ارشدتر، می‌تواند کمک موثری برای فاصله گرفتن از چارچوب ذهنی و محدودیت‌های خودساخته‌ی فکر ما باشد.

از کتابهای کودکان غافل نشوید

اگر همچنان احساس می‌کنید که سرعت حرف زدن شما چندان در اختیارتان نیست، یا اینکه کلمات‌ را به خوبی و وضوح ادا نمی‌کنید، کتابهای کودکان را با صدای بلند بخوانید.

فضای این کتابها، صفحه بندی آنها، تصاویر و کلمات‌شان، ما را وادار می‌کند شمرده‌تر و دقیق‌تر و شفاف‌تر صحبت کنیم.

متن های صوتی کوتاه درست کنید

 

متن‌های پاراگراف فارسی متمم هم می‌توانند محل خوبی برای پیدا کردن سوژه‌ی مناسب باشند.

بخش مهمی از تسلط شما بر فن بیان به شیوه تنفس‌تان مربوط می‌شود

یکی از نخستین نشانه‌هایی که دیگران می‌توانند متوجه شوند که شما گرفتار فشار و استرس شده‌اید و چندان بر خودتان مسلط نیستید، شیوه‌ی نفس کشیدن شماست.

استرس و فشار روانی، معمولاً عمق تنفس‌های ما را کمتر و تعداد آنها را افزایش می‌دهد.

به علت بحث‌های متعددی که در زمینه نقش تنفس در سخنرانی وجود دارد ما این بحث را در درسی مستقل مورد توجه قرار می‌دهیم.

رابطه زبان بدن و فن بیان را فراموش نکنید

در مورد اهمیت زبان بدن در سخنرانی‌ها، به اندازه‌ی کافی صحبت شده است.

تاکید بر این نکات در حدی است که گاه، استفاده از حرکات بدن بسیار افراطی شده و از حالت طبیعی خارج می‌شود.

شاید شما هم سخنران‌هایی را دیده باشید که حرکات دست و پای آنها آن‌قدر زیاد و افراطی و تصنعی است که خاطرات اجرای دکلمه در دوران دبستان را برای ما زنده می‌کند.

اما به هر حال،  افراط یا تفریط در به‌کارگیری زبان بدن می‌تواند اثربخشی سخنرانی ما را کاهش دهد. 

اگر قصد دارید زبان بدن را به شکلی موثرتر در سخنرانی‌ها به کار بگیرید، یکی از راهکارهای ساده، در نظر گرفتن زبان بدن به عنوان ابزار علامت‌گذاری در سخنرانی است.

 

به عنوان مثال می‌توانید به این سوال فکر کنید:

وقتی قصد دارید در سخنرانی یک سوال مطرح کنید، بدن خود را چگونه با وضعیت سوالیِ پیام، همراه می‌کنید؟

با توجه به اینکه ما در مورد زبان بدن، به صورت مستقل صحبت کرده‌ایم، برای مطالعه بیشتر می‌توانید به مجموعه درس‌های زبان بدن مراجعه کنید:

آموزش زبان بدن

اما اگر فعلاً قصد یا فرصت ندارید همه‌ی مباحث مربوط به زبان بدن را پیگیری کنید، پیشنهاد می‌کنیم حداقل کلیپ آموزشی زیر را ببینید:

استفاده از حرکات دست هنگام سخنرانی و صحبت کردن

اهمیت ارتباط چشمی در سخنرانی و فن بیان

در مورد ارتباط چشمی و نقش آن در فن بیان، ما درس مستقلی را در متمم در نظر گرفته‌ایم:

تکنیکهای برقراری ارتباط چشمی در سخنرانی

با این حال، اجازه بدهید که یک نکته‌ی بسیار مهم را در همین جا خدمت شما یادآوری کنیم:

نقطه‌های امن، مهم‌ترین تکیه گاه‌های شما هستند

انبوهی توصیه وجود دارد که چشم‌های خود را هنگام سخنرانی چگونه حرکت دهید.

به کجاها نگاه کنید و به کجاها نگاه نکنید.

مثلث طلایی و مربع نقره‌ای و شش ضلعی پلاتینیومی و صفحه‌ی هدف و انواع اصطلاحات، بخش مهمی از کتاب‌های فن بیان و سخنرانی را در اختیار خود گرفته‌اند.

اما یک نکته را فراموش نکنیم:

 

اگر خیلی بدشانس نباشید، حتی در یک جمع کوچک چند ده نفری هم، همیشه دو یا سه نفر انسان مثبت پیدا می‌کنید.

کسانی که حتی وقتی غلط هم صحبت کنید، به شما لبخند می‌زنند.

حتی از حرف‌های بی‌خاصیت‌ هم با دقت یادداشت برمی‌دارند.

و یا اینکه با شما احساس همدلی می‌کنند و به شدت مراقب هستند که هر بار نگاه‌شان می‌کنید لبخند بزنند تا روحیه بگیرید.

اگر چنین مخاطب‌هایی در میان مخاطبان وجود داشته باشد، این افراد را بی‌تردید می‌توان مخاطب‌های طلایی دانست.

در همان دقیقه‌های اول به سادگی می‌توانید آنها را کشف کنید.

حتماً گاه و بیگاه به آنها نگاه کنید و اجازه دهید با نگاه‌شان از شما حمایت کنند.

اگر در میان جمع دوستانی دارید که شما را می‌شناسند و دوست دارند، حتی قبل از شروع سخنرانی می‌توانید به آنها یادآوری کنید که چنین نقشی داشته باشند.

کافی است به آنها بگویید که روی لبخند حمایت آنها حساب می‌کنید.

این هم شکلی از حمایت اجتماعی است و مطمئناً دوستان‌تان هم از اینکه چنین فرصتی دارند خوشحال خواهند شد.

گمنام بازدید : 37 دوشنبه 12 خرداد 1399 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

منبر قدیمی

آموزش روش سخنرانی

آموزش روش سخنرانی و یا بهتر است بگویم که آموزش روش های سخنرانی چیزی است که یک سخنران باید آن را بداند و در سخنرانی خودش آن را اجرا کند.
به احتمال خیلی زیاد یک روش سخنرانی نتواند برای هر سخنرانی موثر باشد و اگر قرار باشد که همه از یک روش سخنرانی در صحبت ها و ارائه هایی که دارند استفاده کنند، صحبت ها و مواردی که بیان می کنیم با روش سخنرانی که ما از آن استفاده می کنیم جور درنیآید.
پس خیلی خوبه که فقط به یک روش سخنرانی بسنده نکنیم و با الهام گرفتن و دیدن سخنرانی افراد دیگه، یک روش سخنرانی برای خودمان خلق کنیم.
اما چیزی که وجود دارد این است که می توانیم کلیت آموزش روش سخنرانی را به مواردی که در این نوشته بیان می کنم بسط دهیم و با همین موارد کلی یک سخنرانی خوب برای خودمان طرح ریزی کنیم (البته با کمی خلاقیت)


طرح بندی سخنرانی

اصلا چرا باید سخنرانی خودمان را طراحی کنیم؟
طرح بندی و یا طراحی سخنرانی برای این است که ما محتوای خودمان را به طوری منسجم و قابل درک ارائه دهیم و به قولی صحبت های ما یک صحبت بی سروته نشود.
سخنرانان و مدرسین زیادی رو دیدم که خیلی خوب صحبت می کردند، اما وقتی که سخنرانی شان به پایان می رسید مخاطب ها هیچ چیزی از صحبت هاشون متوجه نمی شدند و در کل یک صحبت بی سروته را شنیده اند که هیچ فایده ای برایشان نداشته و در آخر نمی دانستند که باید چه کاری انجام دهند.

پس برای اینکه روش سخنرانی خودمان را به دست بیاوریم می بایست صحبت و سخنرانی خودمان را طراحی کنیم تا یک صحبت منسجم بیان کنیم.
به عبارت دیگه باید شروع، بدنه و پایان را برای خودمان مشخص کنیم و اگر لازم بود در آخر سخنرانی به مخاطب های خودمان بگوییم که کاری را انجام دهند.


یک روش سخنرانی معمول

معمولا یک روش سخنرانی که در خیلی از جاها مشاهده می کنم به این صورت است که:

مقدمه یا معرفی

یک معرفی و تعریف کلی از مواردی که قرار است در مورد آن صحبت شود را بیان می کنند تا مخاطب ها با آن موضوع آشنا شوند، به عبارت دیگه برای صحبت هایی که قرار است بیان کنند یک مقدمه می گویند تا افراد با آن موضوع آشنا شوند تا بتوانند آن را بهتر درک کنند.
حالا این مقدمه یا معرفی می تواند هر چیزی باشه.
مثلا می توانیم در مورد اینکه چرا باید به یک همچین کلاسی بیایید و چرا باید این موضوع را بدانید صحبت کنیم و اهمیت آن موضوع را برای مخاطب بیان کنیم.
وقتی که مخاطب بداند اگر صحبت های ما را گوش نکند ممکن است موارد مهم و زیادی را از دست بدهد خیلی راحت تر ما و صحبت های ما را موردپذیرش قرار می دهد.

در خیلی از موارد اگر ما چرایی چیزی را به افراد بگوییم راحت تر آن را قبول می کنند.

پس برای مقدمه صحبت های خودمان می توانیم در مورد اینکه اصلا چرا باید به صحبت های من گوش بدهید با مخاطب صحبت می کنیم.
برای مثال فرض کنید که قرار است یک کارگاه در مورد “سیستم سازی” برگزار شود.
ما در شروع می توانیم اهمیت سیستم سازی را بر روی کسب وکارمان بیان کنیم و بگوییم اگر سیستم سازی نکنید ممکن است چه مواردی در آینده رخ دهد.


بیان صحبت های اصلی (بدنه)

خب حالا بعد از بیان مقدمه و معرفی می توانیم بریم سروقت صحبت های اصلی یا (بدنه).
بدنه سخنرانی معمولا ۸۰ درصد زمان ما را در بر می گیرد.
به هرحال صحبت یا مواردی که قرار است آموزش دهیم را در این قسمت بیان می کنیم.
من همیشه روی ساده سازی محتوایی که قرار است بیان شود تأکید می کنم.
همیشه به دانشجویانم می گویم اگر قرار است صحبتی را بیان کنید بهتر است آن را، هم از لحاظ محتوا و هم از لحاظ لغات ساده سازی کنید.
اگر صحبت های مشهورترین سخنرانان ایران و جهان را بشنوید متوجه می شوید که چقدر روان و ساده صحبت می کنند.
اینکه ما در زمان سخنرانی از لغات دهان پُر کن و واژه های سخت استفاده کنیم اصلا خوب نیست و توصیه نمی کنم، مگر اینکه تمام افراد اون جمع لغات تخصصی، مخفف و سختی که بیان می شود را بدانند و موضوع شما کاملا تخصصی باشد.
زمانی که ما در یک سخنرانی و یا صحبت های روزمره از کلمات خیلی سخت استفاده کنیم، اتفاقی که می افتد این است:

صحبت های ما برای بار اول و دوم خوب و جذاب و با کلاس است.
اما برای دفعات بعدی چون افراد صحبت ها و واژه هایی که به کار می بریم را متوجه نمی شوند سعی می کنند از ما دوری کنند.

بنابراین توصیه اکید می کنم تا آنجا که ممکن است صحبت های خودمان را ساده سازی کنیم و از کلمات دهان پُرکن استفاده نکنیم.
یک مورد که در واژه هایی که به کار می بریم باید دقت کنیم این است که واژه های ما باید قابل تصویر سازی باشد.
به این جمله دقت کنید:

یکی از موارد بسیار مهم در امر خطابه و سخنوری، ویژه و خاص جلوه نمودن سخنور است.
در اصل تمام تشخص بر پایه ویژگی است، یعنی شما تا زمانی که ویژگی آفرین نباشید و ویژگی هایی در خودتان ایجاد نکنید، تشخص به ارمغان نخواهد آمد.
به تمثیل بخواهم برای شما بگویم …

در این جمله از واژه هایی استفاده شده که اصلا قابلیت تصویر سازی را ندارند و یا خیلی سخت و قلمبه سلمبه هستند:

  • تشخص
  • ویژگی آفرین
  • ارمغان
  • تمثیل

بیان مثال و یا نشان دادن کارهای عملی

در آموزش روش سخنرانی و طراحی سخنرانی اولین مرحله معرفی و مقدمه بود، دومین مرحله بدنه سخنرانی و صحبت های ما بود و سومین مرحله که  بیان مثال و یا نشان دادن با کارهای عملی است.

شاید لازم باشد در سخنرانی و یا تدریسی که انجام می دهیم از کارهای عملی برای بهتر درک کردن افراد استفاده کنیم.
هرچقدر مثال های ما ساده تر باشه و افراد با اون در روزمره برخورد داشته باشند درکش هم براشون راحت تره.
اصلا الزامی نیست که ما بدنه صحبت مان را کامل بیان کنیم و بعد بریم سراغ بیان مثال، می توانیم مثال های خودمان را هم در لابه لای صحبت ها بیان کنیم و یا به صورت عملی کاری را نشان دهیم.


جمع بندی

بعدازاین مرحله می توانیم صحبت ها و مثال هایی را که بیان کردیم جمع بندی کنیم و کلیت آن را یک بار مرور کنیم.
جمع بندی باعث می شود که ما یک مرور کلی بر روی محتوای که ارائه شده است داشته باشیم.
ما وقتی کل داستان را یک بار از بالا نگاه کنیم و موضوعاتی که بیان شده است را یک بار مرور کنیم خیلی راحت تر می توانیم آن را درک کنیم و پیوستگی آن را متوجه بشویم.
بنابراین جمع بندی کردن برای داشتن یک روش سخنرانی می تواند بسیار مفید باشد.


سوال و جواب

و همان طور که بیان کردم در خیلی از سخنرانی ها و آموزش هایی که مدرسین برگزار می کنند در آخر جلسه، پرسش و پاسخ وجود دارد.
معمولا برای یکسری از افراد پرسش هایی به وجود می آید که ممکن است ذهن شان را درگیر کند و تمایل داشته باشند که سوال شان را مطرح کنند.
پس خوب است که سخنران و یا مدرس در آخر کلاس یا سمینار به سوالات مخاطبان پاسخ دهد.

پیشنهاد می کنم نگاهی به این مقاله بیندازید: نحوه پاسخ به سوالات مخاطبان


پاسخ به چهار سوال اساسی قبل از سخنرانی

قبل از اینکه ما بخواهیم سخنرانی خودمان را طراحی کنیم بهتر است که به این چهار سوال برای خودمان پاسخ دهیم.

۱- مخاطب های شما چه کسانی هستند؟

ما باید مخاطب های خودمان را بشناسیم تا بتوانیم صحبت هایی را که آماده می کنیم بر اساس آن افراد باشد.
ما اگر مخاطب خودمان را نشناسیم نمی توانیم صحبت های خوبی را بیان کنیم. بهتر است که رده سنی، شغل، تحصیلات، جنسیت و موارد دیگه رو در مورد مخاطب خودمان بدونیم تا بتونیم سخنرانی خوبی را طراحی و اجرا کنیم.

 

پیشنهاد می کنم نگاهی به این مقاله بیندازید: مخاطب شناسی در سخنرانی


۲- هدف شما از این صحبت چی هست؟

باید بدانیم که دقیقا هدف ما از این سخنرانی و صحبت چی هست؟
اگر ندانیم به احتمال زیاد سخنرانی باارزش و قدرتمندی را طراحی نخواهیم کرد. برای مثال ممکن است هدف ما از سخنرانی این موارد باشد:
• دادن اطلاعات عمومی
• بیان کردن یک دیدگاه جدید
• عوض کردن دیدگاه و نگرش افراد
• آموزش یک مهارت یا دانشی خاص

اگر هدف از سخنرانی خودمان را ندانیم دقیقا مثل این است که با یک قایق لوکس بریم وسط دریا و بدون هیچ نقشه و هدفی پیش بریم و در آخر هم به هیچ کجا نرسیم و یا به جایی که نباید برسیم.


۳- چقدر زمان دارم؟

اینکه چقدر زمان دارم می تونه مشخص کنه که من چه مواردی رو باید بیان کنم و چه مواردی اولویت کمتری داره و باید اون رو حذف کنم.
متاسفانه خیلی از سخنرانان رو می بینم که می گویند:
ببخشید فرصت کم بود و این موضوع هم خیلی گسترده بود و در این مدت زمان کم نمی شد تمام زوایای این موضوع را بیان کرد.

به نظر من این جمله یعنی اینکه من قادر نیستم که بر اساس اولویت مطالب و زمانی که داریم صحبت های خودم رو طرح بندی کنم.

فیلم ها و صحبت های یک دقیقه ای که در شبکه های اجتماعی وجود دارد این موضوع را ثابت می کند که ما حتی در یک دقیقه هم می توانیم یک صحبت منسجم داشته باشیم.
بنابراین ازتون می خواهم که بر روی صحبت های خودتون و حذف و اضافه کردن موضوعات دقت کنید و زمان رو در نظر داشته باشید تا بتوانید در مدت زمانی که در اختیار دارید یک صحبت خوب و منسجم داشته باشید.


موضوع صحبت من چی هست؟

و برای سوال آخر هم از خودمان بپرسیم که موضوع صحبت من چی هست؟
آیا هدف از سخنرانی من به موضوع صحبت من مربوط می شود یا خیر؟
ما بر اساس هدفی که برای صحبت خودمان مشخص کردیم می بایست موضوع سخنرانی و صحبت خودمان را مشخص کنیم.
موضوع صحبت ما هست که مشخص می کنه چه موارد و موضوعاتی باید بیان شود و بر اساس زمان، هدف و مخاطب باید مشخص شود

گمنام بازدید : 21 دوشنبه 12 خرداد 1399 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

انتساب مطلب خلاف واقع به امام خمینی توسط حجت الاسلام پناهیان

بقایای ساختمان های قدیمی از یونانی ها نشان می دهد که این اقوام مکان هایی برای وعظ و خطابه داشته اند و حتی در معماری طوری آنها را طراحی کرده اند که مشکل انتقال صدا نداشته باشند.

اولیای دینی نیز با توجه به اهمیتی که برای بیداری نسل ها قائل می باشند، توجه ویژه ای به منبر به عنوان یک رسانه ی کارآمد دارند. مجالس وعظ و سخنرانی پیامبر اکرم(ص) و ائمه ی معصومین(ع) در جای جای تاریخ مطرح شده است و به استناد همین روایات گاه تعداد شرکت کنندگان این مجالس به حدی می رسید که برای رسیدن صدای سخنران به جمعیت، تعدادی از جوانان که صدایی رسا داشتند، با فاصله می ایستادند و جملات را بعد از هم تکرار می کردند. داستان منبری که از جهاز شتر در روز عید غدیر ساخته شد و بر فراز آن، پیامبر خبر کامل شدن دین و نعمت خداوند بر بندگانش را داد از نمونه های موفق رسانه ی منبر است. مروری بر گذشته ی وعظ و خطابه در ایران نیز نشان می دهد که بسیاری از دانشمندان در زمان های مختلف مورد استقبال توده ی مردم و از این رهگذر منشأ اثر بوده اند. در همین دهه های اخیر مرحوم استاد محمدتقی فلسفی و مرحوم حاج شیخ احمد کافی در این عرصه از خود آثار خوبی بر جای گذاشته اند.

خوشبختانه این پرچم برافراشته هرگز بر زمین نماند و در سال های اخیر، سخنرانان بسیاری پا به عرصه ی تبلیغ گذاشتند. چهره های جوانی که در کنار تحصیلات حوزوی و بعضا دانشگاهی از شیوه های جدید تحقیق و خطابه بهره گرفتند و با استفاده از تجارب و رهنمودهای سخنرانان گذشته، روش های علمی را نیز به خدمت گرفتند تا بیشترین بهره را نصیب مخاطبانشان سازند. کسب اطلاع از اینکه چگونه در این راه وارد شدند و چه مراحلی را طی کردند و از چه شیوه هایی برای رسیدن به این درجه از موفقیت بهره گرفتند، موجب شد تا به سراغ یکی از سخنوران خوب کشور برویم.امیدواریم انتقال این تجربه ها و روش ها برای خوانندگان و به ویژه خواهران حوزوی سراسر کشور راهگشا باشد.

حجة الاسلام علیرضا پناهیان چهره ی شناخته شده ی جامعه ی مذهبی ایران و از سخنرانان مقبول و متعهد مجالس مذهبی در دهه اخیر می باشد.

وی در سال 1344 در یک خانواده مذهبی در تهران تولد یافت و از دوران نوجوانی در فعالیت های مذهبی در مساجد و مدرسه فعالیت خویش آغاز و با ورود به حوزه علمیه ی قم و بهره گیری از اساتید حوزه علمیه قم و دفتر همکاری حوزه و دانشگاه در دوران هشت سال دفاع مقدس از طلاب فعال آن دوران بود. و بعد از دوران دفاع مقدس معاونت فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها را بر عهده گرفت و چند سالی نیز در دانشگاه هنر به عنوان مدرس و مسئول نهاد نمایندگی ایفای نقش نمودند. آنچه در ذیل می خوانید حاصل گفتگویی است پیرامون روش سخنرانی که امیدواریم مورد استفاده ی علاقمندان قرار گیرد.

جناب آقای پناهیان همان طور که مستحضرید، همیشه نخستین چیزها مانند نخستین روز ورود به مدرسه و نخستین

روز ورود به دانشگاه در ذهن ماندگار می شوند. شما نیز به عنوان یک سخنران چه تصویری از نخستین سخنرانی خود دارید؟

با آغاز جنگ تحمیلی، حضور در جبهه های جنگ یک وظیفه برای همه محسوب می شد، من نیز در آن ایام در گردان«حبیب» حضور داشتم که بحث هایی را بین دو نماز مطرح می کردم. یک شب که مصادف بود با شب اربعین و تمام گردان ها در کرخه دعوت شده بودند، بچه های گردان به اصرار، مرا که به دوکوهه رفته بودم با خود آوردند تا بر منبر بحث هایی را داشته باشم. قرار شد بعد از این که سخنانم را تمام کردم، یک مداح را برای روضه خوانی بیاورند. این نخستین باری بود که جمعیتی چند هزار نفره را در مقابل خود می دیدم که همه ی آنها رزمنده و در مقام یک شنونده ی حرفه ای محسوب می شدند. پس سخنرانی برای چنین جمعی سخت به نظر می رسید. در همین هنگام گرد و خاک عجیبی به پا شد. من نیز رو به مخاطبان کردم و گفتم: «چندان اصرار نداشته باشید که این گرد و خاک ها را از روی خود پاک کنید، چون اینها گرد و خاک مسافر کربلا است». با ادای این چند کلمه، همه به گریه افتادند و فضایی بسیار معنوی و روحانی در آنجا حاکم شد. بعد از آن شب، هر کس صدای مرا می شنید، گریه می کرد.بعد که به قم برگشتم، این روند ادامه داشت به طوری که در کنار خواندن دروس حوزه به منبر هم می رفتم، و نخستین منبرهای من از معتبرترین جلسات آغاز شد که جنگ نقطه ی عطف آن بود و بعدها به مجالس معتبری در بازار و مانند آن، کشیده شد؛ اما همیشه خاطره ی نخستین منبر در ذهن من مانده است.

جناب عالی در موضوع «سخنوری و روش آن» تحت تأثیر چه استادانی قرار گرفته اید و چه کتاب ها یا منابعی را در این

خصوص مطالعه فرموده اید؟

از آنجا که پدرم منبری بودند، بیش از هر کس تحت تأثیر ایشان بودم؛ هر چند سبک صحبت کردن ایشان با من متفاوت است و ایشان بسیار پرشور و حماسی صحبت می کنند، اما ارادت به اهل بیت و روضه خوانی را از پدرم آموخته ام. در کنار آن نیز از کودکی پای منبر مرحوم فلسفی و مرحوم کافی می رفتم و به رغم گذشت سال های بسیار،هنوز صحبت های این دو استاد را به یاد دارم. بعد از این شخصیت های بزرگ، آیت الله رشاد زنجانی که هم محب اهل بیت بودند و هم اهل علم و دوستدار علم، تأثیر مهمی بر من گذاشتند. آیت الله رشاد زنجانی همواره به طلاب حاضر در مسجد توصیه می کردند که حتی در بین دو نماز نیز مباحثه را ترک نکنند و اهل علم و مباحثه باشند. در جلسات استاد آیت الله مظاهری نیز بسیار حاضر می شدم، اما از آنجا که اصولا" انسان تقلید گریزی هستم و بیشتر تحت تأثیر روحی افراد قرار می گیرم، همواره سعی کرده ام از این استادان و برخی بزرگان دیگر که از تهران هستند، بهره ی معنوی ببرم و افکار و عقایدم را با آنان منسجم کنم.مثلا" بعد از انقلاب، منبرهای حاج آقای انصاریان برایم بسیار دلنشین بود؛ چون توانایی های خاص در فن بیان داشتند، اما منبرهای من هیچگاه بر پایه ی سلیقه و شیوه ی کسی بنا نشده و نمی شود. در خصوص کتاب ها یا منابع خاص با این که کتاب های بسیاری را مطالعه کرده ام، نمی توانم کتاب یا منبعی را در این خصوص معرفی کنم.

هم اکنون شما در مقام یک سخنران موفق برای نسل جوان و امروز قرار دارید، عوامل موفقیت شما در این رابطه

چیست؟

البته من خود را سخنران یا سخنور نمی دانم. ممکن است مجالس من خوبی هایی داشته باشد، ولی از لحاظ اجرا خود را موفق و صاحب نظر نمی بینم.اگر اقبالی هم از سخنرانی هایم به عمل می آید، به این علت است که بیش از 40 کتاب در زمینه ی سخنوری را مطالعه کرده ام و طی سه چهار سال اخیر از استقبال و توجه مردم به برخی مجالس و در مقابل آن، عدم اقبال نسبت به بعضی منبری ها تأمل و تعمقی را در این خصوص مبذول کردم و با در نظر گرفتن سرفصل ها، ساختار جدیدی را منظور ساختم و تمام قواعدی را که ممکن است باعث موفقیت شود در سه دوره تدریس نمودم که آن را تحت عنوان دو واحد روش تبلیغ به تمام رشته های تخصصی مرکز مدیریت حوزه ی علمیه ی خواهران ارائه کردم که سرفصل های این بحث از سوی مرکز مدیریت حوزه ی علمیه ی قم تصویب شد و کتابی در این زمینه در دست تهیه است؛ اما اینکه به عنوان یک سخنران نسل جوان مطرح شده ام، شاید مهمترین دلیلش این است که انگیزه ای برای صحبت با دیگر قشرهای مختلف جامعه ندارم و یا کمتر دارم و طبیعی است با چنین احساسی مایلم حرف های خود را به این قشر یعنی نسل امروز منتقل کنم. این امر به سلیقه ی کاری من نیز بر می گردد. چون همواره با جوان سر و کار داشته ام و سعی کرده ام این طبقه را درک کنم و بتوانم دین را برای این طبقه ارائه دهم. دومین عامل موفقیتم برای جوانان این است که به همان اندازه که حرف می زنم، اجازه می دهم جوانان نیز به عنوان موافق یا مخالف نظرهایشان را به من منتقل کنند؛ در حقیقت من از بهترین یا بدترین نظرها ساده عبور نکرده ام و وقت زیادی را صرف مطالعه روی جوانان کرده ام، چون معتقدم جوانان از این حیث که می توانند مخاطب دین قرار گیرند،بسیار با ارزش هستند و با همین نیت، به آنها پرداخته ام.به طور مثال زمانی در زندان ها حضور داشتم چرا که زندان را به عنوان سالن تشریح روح برای خود در نظر گرفتم، اما زندانیان که از نفس کار من بی خبر بودند، اظهار تعجب می کردند در حالی که نمی دانستند این امر برای من چه ارزشی دارد و من به یک مطالعه ی انسان شناسی دست زده ام. عامل بعدی این است که سعی کرده ام ایده های جوانان را با دیدگاه های خود ضابطه مند کنم.عامل چهارم، انتخاب محتوایی نو و مورد نیاز بوده است، نه محتوایی که همه از آن حرف می زنند؛ در حقیقت معتقدم طرح هر بحثی، دارای زمانی است؛ به عبارت دیگر، جوان مخاطب امروز دین با جوان مخاطب دوران جنگ یا قبل از انقلاب متفاوت است. حال چرا برخی از سخنرانان به همان سیاق قدما و خطبای دین صحبت می کنند، معلوم نیست! و فقط خدا می داند که جوانان با این محتوایی که از این گونه جلسات می گیرند، آیا ارتباطی می توانند با آنها برقرار کنند و این محتوا می تواند با آنها ارتباط برقرار کند؟ البته تا حدی با بازتاب این گونه جلسات آشنا هستم، و شاید به همین دلیل است که به رغم استقبال جوانان از سخنرانی هایم، هنوز به ارزیابی های دقیق در این زمینه می اندیشم؛ لذا افرادی را به طور نمونه انتخاب می کنم و با آنان به بحث و گفت و گو می نشینم تا بدانم چرا به مجالس من روی آورده اند؟ عامل بعدی روش سخن گفتن من است؛ البته این عامل نمی تواند اصلی ترین عامل باشد. بطور مثال، برخی از سخنران ها تمام روش های خوب را به کار می گیرند، اما جوانان متفکر و هوشمند حوصله نمی کنند که این سخنرانی ها را گوش کنند و درصد بالایی از جوانان به محتوا توجه می کنند، ضمن اینکه بسیاری از آنها معتقدند من با آنها خودمانی و راحت صحبت می کنم؛ پس اجرای سخنرانی، یک پوشش ظاهری است و بعد اصلی همان محتوا است. در حقیقت، سخنرانی با موسیقی، شعر و لطیفه تفاوت دارد. مثلاً اگر یک سخنران بسیار شعر بخواند یا قصه بگوید، باز زیباتر از اینها یک قطعه ی موسیقی است. اگر سخنران حین ادای کلمات، بسیار لطیفه بگوید، باز قشنگ تر از سخنرانی او یک فیلم کمدی است. پس یک سخنران خوب باید به مخاطبان مطالبی را ارائه دهد که جوانان به جهت آن از دیدن یک فیلم کمدی یا شنیدن یک موسیقی جذاب صرف نظر کنند.

این سخنرانی قطعا از لحاظ محتوا می تواند، مخاطبان خود را جذب نماید؛ البته طبیعی است که جوانان هم زیبا پسند، هم زیباگرا و هم مشکل پسند هستند؛ اما نباید مانعی در این خصوص برای آنان به وجود آورند. مثلا سخنرانی های مرحوم کافی یا حاج آقا انصاریان و یا بنده سخنرانی های بی تکلف با مخاطبان است؛ هرچند این بی تکلف سخن گفتن ما بشدت باعث انتقاد دوستان و خواص شده است که برای دسترسی به مخاطبان اصلی خود حاضریم این انتقادها را به جان بخریم.

به نظر حضرت عالی بهترین و مؤثرترین روش سخنرانی برای نسل جوان چیست؟

به نظر من سخنرانی جذاب فرم های متعددی دارد و در یک فرم محدود نمی شود. من در سخنرانی هایم به زبان محاوره و بی پیرایه صحبت می کنم، اما این تنها فرم ایده آل نیست. یک سخنران با مخاطبان خود هم می تواند ساده و بی پیرایه صحبت کند و هم ادیبانه. یک سخنران می تواند با به کار بستن اصطلاحات پیچیده، مفهوم خود را برساند در حالی که سخنران دیگری این کار را بدون استفاده از چنین اصطلاحاتی انجام می دهد و این خوب اجرا کردن سخنرانی است که حایز اهمیت است و این امکان را فراهم می کند تا سخنران در شکل ها و فرم های مختلف سخنرانی کند و سخنرانی او موفق باشد که در این حرفی نیست.حرف اساسی در محتواست، به رغم اینکه برخی تصور می کنند من روش های خاصی ـ آن هم روش های صوری و ظاهری سخنرانی ـ را در تأثیرگذاری به مخاطب در نظر می گیرم؛ اما من خود فکر می کنم اگر کسی حرفی برای گفتن داشته باشد، راهش را می یابد. من در گام اول توصیه می کنم سخنرانان باید حرفی برای گفتن داشته باشند و اینکه می گویند سخنرانِ ماهر شدن استعداد می خواهد، حرف درستی است؛ اما مردم ما چنین انتظاراتی را از سخنران خود ندارند و همین که یک سخنران از لحاظ روش و محتوا غنی باشد، برایشان کافی است. اگر بخواهیم کارکرد گرایانه به این قضیه نگاه کنیم، مردم ما بیشتر به نیاز خود توجه می کنند تا بتوانند نیازشان را برطرف نمایند. پس چنین مخاطبانی صرفا به جهت سرگرمی پای سخنرانی ها نمی نشینند؛ هر چند یک سخنران باید در هنگام سخنرانی مخاطب خود را نیز سرگرم کند، ولی مردم ما مردم فرهیخته ای هستند و فقط به ظواهر توجه نمی کنند. بدین جهت اگر یک سخنران، سخنانش هم از لحاظ روشی جذاب باشد و هم از لحاظ محتوا حرفی برای گفتن داشته باشد، مخاطبان پر و پاقرصی می یابد. به طور مثال، یکی از طلاب که در کلاس روش تبلیغ بود، سعی می کرد سخنرانی هایش خوب از آب درآید. از من پرسید که بعد از فاکتورهایی چون عنایت خداوند، استعداد، محتوا و روش، در این کار فوت آخری نیز وجود دارد؟ و من پاسخ دادم: بله! این که به مخاطبان خود عشق بورزی به حدی که نتوانی دلیل این عشق ورزی را حتی برای دیگر افراد بیان کنی. یادم هست از دوران راهنمایی، با این که به دروس ریاضی و سپس تجربی و انسانی گرایش داشتم، به انسان و مطالعه در این خصوص بسیار علاقه مند بودم. آن طلبه از من پرسید: شاخص علاقه مندی به انسان ها چیست؟ من پاسخ دادم: زمانی که یک اتوبوس مملو از جمعیت از کنار تو می گذرد، این مسأله باید برای تو از رد شدن یک پیکان با پنج نفر جمعیت، متفاوت باشد، چون در اتوبوس آدم های بیشتری حضور دارند. پس طلاب مبلّغ باید نوع دوست ترین افراد باشند؛ اما نکته ی دیگری که حایز اهمیت است،این است که به رغم نظریات برخی از دوستان که معتقد هستند فن سخنرانی یا کلاً مهارت های ذوقی، غیر قابل انتقال هستند، سعی کرده ام این حقیقت را به اثبات برسانم که بیشتر این توانایی ها قابل درک و تمرین هستند و می توان آنها را اجرا کرد. مثلاً در بحث روش سخنرانی دینی ساختاری که ما طراحی کرده ایم، مقدار بسیاری با طرح بحث هایی که قدمای ما در روش تبلیغ و سخنوری داشته اند، متفاوت است. پس قسمت اکتسابی یک سخنرانی خوب بیش از آن چیزی است که در اذهان عمومی طرح می شود؛ اما خود اعتقاد دارم نامی که باید بر آن گذاشت، روش سخنرانی دینی است که عبارت آن با عبارت فن خطابه ی قدیم تفاوت دارد، چون امروزه فقط فن خطابه به کار نمی رود و فراگیرتر شده است. پس تهیه و شیوه ی محتوا دقت بسیار می طلبد.

آیا بنا ندارید مطالعات و تحقیقات خود را در زمینه ی سخنوری به رشته تحریر درآورید و سخنرانان جدید را راهنما

باشید؟

قطعا چنین قصدی را دنبال می کنم و نه تنها روش های سخنوری بلکه بسیاری از محتواهای ارائه شده ی خود را؛ چون به نظرم از لحاظ اجرا و محتوا ناقص بوده اند و باید مکتوب شوند؛ اما من قبل از سخنرانی کردن، مطالب را می نوشتم و اشعاری نیز می سرودم. اخیرا در صدد برآمدم تا این کار را عملی کنم، چون نوشتن نیز توفیق می خواهد و من قصد دارم هم آنچه را که تاکنون گفته ام بنویسم و هم روش های سخنوری را. خوشبختانه حرف های فراوانی نیز برای گفتن دارم که خوب است زده شوند، چون خود من تا پدیده ای را ضابطه مند و قانومند نکنم، از آن عبور نمی کنم؛ لذا فکر می کنم با کتابت چنین اطلاعاتی، مجموعه بزرگی به دست آید.

آقای پناهیان از آنجا که فرمودید شعر نیز می سرودید و با توجه به این که حضرت امام خمینی (ره) در صحیفه ی نور

جمله ی عجیبی دارند و می فرمایند: «لسان شعر بالاترین لسان است»، جناب عالی چرا در سخنرانی های خود از قالب شعر و نظم کمتر استفاده می کنید؟

من خود به شعر علاقه ی بسیاری دارم و می توانم بگویم عاشق شعر هستم و می دانم که گاه بیان یک بیت شعر در سخنرانی تأثیر بسیاری می گذارد، حتی در برخی از مجالس دیده ام آن عده ای که برای شنیدن مطالب محتوایی نو و مهم می آیند، به شعر علاقه بسیار نشان می دهند. یکی از نقص های سخنرانی بنده این است که عادت به خواندن شعر ندارم. و این عادت از زمان های قدیم در من ایجاد شد. زیرا زمانی که بعضی از این سخنرانان، اشعاری را میان گفته های خود می خواندند، احساس می کردم آنها ادای یک کار ادبی را در می آورند و این امر برایم تصنعی به نظر می رسید، و چون زمانی با آن رابطه ی منفی برقرار کردم، خود هیچ گاه از این سبک استفاده نکردم و این عادت در من همچنان به قوت خود باقی مانده است. چنان که بارها پیش آمده که من اشعاری را نیز همراه خود برده ام تا آنها را در هنگام سخنرانی ام بخوانم، اما اصلا از آن اشعار میان سخنان خود استفاده نکردم، در حالی که همیشه در کیفم جدا از قرآن کریم، دیوان حافظ را نیز به همراه دارم و انس بسیاری با اشعار قدما دارم.

در مقام یک سخنران، روش حضرت عالی در جمع آوری مطالب برای سخنرانی چگونه است؟ آیا روش خاصی را در

این باره توصیه می کنید؟

من سه مرحله مطالعه را در کلاس های روش سخنرانی توصیه می نمایم که خود نیز آنها را اجرا می کنم: مرحله ی اول: مطالعه ی آزاد است از روایات، احادیث و کتاب های مرجع که خود در این مرحله از مطالعات به هیچ سخنرانی و یا طرح بحثی نمی اندیشم و هرچه به نظرم مهم می رسد، کنار این احادیث و روایات یادداشت می کنم . روش و مرحله ی دوم: مطالعه ی هدفمند است. مثلاً زمانی که موضوع خاصی به ذهنم خطور می کند مطالعه هدفمند را آغاز می کنم و به پرورش موضع می پردازم. مرحله ی سوم: مطالعه ی تکمیلی است که در مواجه با نقایص و ابهامات و به کمک سایر دوستان و استادان و مطالعات بیشتر، این مرحله را عملی می کنم.

به عنوان سؤال پایانی، یکی از انتقاداتی که در خصوص مجالس سخنرانی شما مطرح می شود، این است که حضرت

عالی از آیات، روایات و مطالب علمی و تخصصی در سخنرانی های خود کمتر استفاده می کنید، آیا چنین انتقادی را می پذیرید؟

نه، همان طور که گفتم اکثر مطالعات من از کتاب های روایی است، اما در برخی جلسات که مخاطبان من زبان عربی نمی دانند و یا شنیدن این زبان چندان کششی برایشان ندارد،اعمال چنین روشی مطلوب به نظر نمی رسد، چنان که برخی از استادان و از جمله آقای سعادت پرور نیز مرا از این کار منع کردند. از طرفی استفاده ی فراوان از احادیث و روایات باعث می شود که ابهت و عظمت این احادیث از بین برود و مردم فکر می کنند که می توانند در هر جا و هر شرایطی از آنها استفاده نمایند. در برخی اوقات نیز متن روایات را دقیق از حفظ نمی دانم و استفاده از چنین روشی تمرکزم را برهم می زند و باعث می شود نتوانم با مخاطبان رابطه ی نزدیکی برقرار کنم. لذا به همین دلیل چنین برداشتی از سخنرانی های من می شود، اما چون خود شرح متون روایی را بسیار کار کرده ام، استفاده ی بیش از حد روایات را ضروری نمی دانم.

جناب آقای پناهیان! از این که در این گفت و گو شرکت فرموده اید، از شما تشکر می کنیم

گمنام بازدید : 29 دوشنبه 12 خرداد 1399 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الگوی های تدریس - روش سخنرانی

حجت‌الاسلام عالی در "بدون تعارف": لبخند کافی نیست؛ باید دل شاد شود/ توصیه‌ اهل‌بیت در سختی‌ها و بلایا

 

به عنوان مثال الگوی پیش سازمان دهنده، روش سخنرانی رامی توان نام برد

این مدل، روشی است كه معلم از  طریق آن، اصول، حقایق، مفاهیم و اطلاعات را به صورت شفاهی و توضیحی ارائه می دهد. در بیشتر آموزش ها از این روش استفاده می شود.
 اگر از این روش به تناسب مطلب و بر اساس توصیه های ارائه شده استفاده شود كارایی لازم را خواهد داشت.

روش  سخنرانی
ارائه مفاهیم به طور شفاهی از طرف معلم و یادگیری آنها از طریق گوش دادن و یا یاداشت برداشتن از طرف دانش آموزان اساس كار این روش را تشكیل می دهد. از خصوصیات این روش فعال و متكلم الوحده بودن  معلم و غیر فعال بودن دانش آموز است.
 

مراحل روش سخنرانی

الگوی روش سخنرانی
الگوی روش سخنرانی

 

مراحل سخنرانی شامل بخش های:

1- بیان موضوع و انگیزه سازی
2- ارائه مطلب
3- جمع بندی و نتیجه گیری


بیان موضوع و انگیزه سازی

پیش از این كه محتوا سخنرانی مطرح شود باید موضوع واهداف به دانش آموزان ارائه  گردد. و با راهبرهای مناسب، انگیزه و علاقه آنان جلب شود.

 

ارائه مطلب
مطالب و محتوای اصلی درس ، در این مرحله ارائه می شود.
شیوه بیان یكنواخت نداشته باشد. 
مكان و مو قعیت ایستادن خود را تغییر دهد. 
در حین تدریس ، از دانش آموزان  سئو الاتی بپرسد.
با اقدامات انگیزشی ، میزان گوش دادن موثر را افزایش دهد.
برای تدرسی از تصاویر ، نمودار و ... استفاده كند
مسائل ساده را به سرعت و مسائل مهم را به صورت تشریحی بیان كند.
از آموخته ها و نظریات دانش آموزان هم بهره بگیرد.
بهتر است این روش را با روشهای دیگر تلفیق كند.
از اقداماتی كه انگیزه و علاقه مخاطبان را در پایان تدریس جلب می كند، ارائه یك جمع بندی مناسب است.
این مرحله بهتر است با مشاركت دانش آموزان انجام شود. و پس از نوشتن نتایج همه آن را بررسی و نظریات خود را مطرح سازند.

بخش مرکز یادگیری سایت تبیان
تهیه:مرجان سلیمانیان، تنظیم:نیلوفر یاقوتی
گمنام بازدید : 37 دوشنبه 12 خرداد 1399 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

چگونه سخنرانی را شروع کنیم و بر ترس شروع غلبه کنیم؟

 

چرا آغاز سخنرانی (و صحبت در جلسات) همیشه باعث نگرانی است؟

زمانی که صحبت از ترس از سخنرانی می‌شود، بلاشک اصلی‌ترین دغدغه افراد این است که چگونه بر ترس خود در زمان شروع سخنرانی و یا آغاز صحبت در جلسات غلبه کنند 

 

   ترس ما از سخنرانی و صحبت درجلسات به صورت کاملاً ناگهانی بالا می‌رود و در لحظه شروع سخنرانی (دقیقاً لحظه‌ای که می‌خواهیم صحبت خود را شروع کنیم) بیشترین میزان ترس از سخنرانی را تجربه می‌کنیم و همین موضوع باعث می‌شود که بسیاری از افراد از این موضوع بی اطلاع باشند و تصوّر کنند که تا انتهای سخنرانی اینطور خواهد بود و در نتیجه امید خود را از دست می‌دهد و به نوعی قافیه را می‌بازند.

 چرا شروع سخنرانی و جلسات سخت است؟

در زمانی که می‌خواهیم سخنرانی را آغاز کنیم، به دلیل هیجان و ترس زیاد (که در بخش بالایی آن را توضیح دادیم) دوپامین زیادی در نئوکورتکس ما وجود دارد و این حجم زیاد دوپامین باعث می‌شود که مغز ما به اصطلاح سفید شود و نتوانیم به خوبی از تمام توانمندی‌های مغزمان استفاده کنیم و بسته به این که چقدر با این شرایط آشنایی داریم و تمرین کرده‌ایم از کارآیی ما کم می‌شود (گاهی اوقات اگر هیچ تمرینی نداشته باشیم، بسیار زیاد!

به طوری که هیچ حرفی به ذهنمان نمی‌آید و گاهی اوقات فقط کمی نگرانی وجود دارد)

بنابراین خیلی مهم است که:

بتوانیم شروع سخنرانی خود را از قبل تنظیم کنیم و آنقدر آن را تمرین کنیم که به صورت کاملاً ناخودآگاه آن را اجرا کنیم! و دیگر نیازی به استفاده از فکرمان نداشته باشیم!

 این جمله را بارها گفته‌ام که اگر یک سخنرانی را 5 بار تمرین می‌کنید، شروع و پایان آن را باید حداقل 20 بار تمرین کنید. چون این دو قسمت سخت‌ترین قسمت‌های کار هستند.

 چرا شروع صحبت بسیار مهم است؟

شروع سخنرانی و یا آغاز صحبت در جلسات همانطور که دشواری‌های خاص خود را دارد، از آن طرف اهمیت زیادی نیز دارد.

ما در دوره جامع سخنرانی و فن بیان به صورت مفصل در مورد نمودار جلب توجه مخاطبان صحبت می‌کنیم و اهمیت آن را بیان می‌نماییم.

و همانطور که در این نمودار نمونه مشاهده می‌کنید، میزان توجه در ابتدای کار بسیار بالاست و به مرور زمان مخاطبان توجه‌شان را به سخنران از دست می‌دهند و به کارهای دیگر توجه می‌کنند.

بنابراین اگر ما شروع قدرتمند و تأثیر گذاری نداشته باشیم، بلاشک مخاطبان را از دست خواهیم داد زیرا 7 تا 30 ثانیه اول تضمین کننده قضاوت مخاطبان نسبت به ما هستند. یعنی:

1. در مورد اعتماد به نفس ما قضاوت می‌کنند.

2. درد مورد تسلط ما به کلام قضاوت می‌کنند.

3. تصمیم می‌گیرند که در ادامه آیا باید به ما گوش کنند یا خیر

بنابراین نحوه شروع بسیار مهم است که در ادامه راهکارهایی فوق‌العاده کاربردی در این زمینه ارائه خواهیم کرد.

 

نحوه آغاز و شروع سخنرانی بسیار مهم است و اگر شما شروع خوبی در سخنرانی خود نداشته باشید می‌توانید مطمئن باشید که مخاطبان را در همان ابتدای کار از دست می‌دهید.

  راه‌های بسیار زیادی برای شروع سخنرانی وجود دارد، اما آنچه از تحلیل سخنران بزرگ و معروف عایدمان می‌شود این است که اکثر سخنرانان معروف و حرفه‌ای برای شروع سخنرانی خود از داستان‌ها استفاده می‌کنند!

داستان‌ها بدون شک یکی از قدرتمند‌ترین روش‌ها برای جلب توجه مخاطبان هستند 

اما شاید برای شما مهم باشید بدانید که چرا من داستان را برای شروع سخنرانی پیشنهاد می‌کنم؟!

من به شما حق می‌دهم که این سوال را بپرسید و مطمئن باشید که این روش اگر به خوبی به کار بسته شود توجه همه مخاطبان را به خود جلب خواهد کرد.

 

گمنام بازدید : 23 دوشنبه 12 خرداد 1399 نظرات (0)

 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چه تفاوتی میان سخن عادی و سخنی که تبدیل به سخنرانی یا همان سخنوری می شود وجود دارد؟ به واقع کسی که قصد می کند که سخنرانی کند، در ابتدا باید تمام تلاشش را انجام دهد که ذهنیت نسبتا جامعی در حوزه محتوای سخنرانی و سخنوری پیدا کند. 

چرا که اگر ما نتوانیم  محتوای سخنرانی را به خوبی مورد شناسایی قرار دهیم، عملا نمی توانیم حرف عادی خودمان و یا همان ذهنیت کلی که داریم را تبدیل به سخنی بکنیم که به اصطلاح به آن سخنرانی یا سخنوری می گوییم.

 اساسا سخنرانی یا سخنوری چیست و به چه معناست؟ تفاوت اصلی سخنرانی با حرف عادی ما در چیست؟ سخنرانی سخنی است تاثیرگذار، که اصطلاحا قدرت اقناعی دارد. یعنی می تواند کاری کند که منِ سخنران به وسیله کلمات یا به قول بعضی از مفسرین و شارحینِ این حوزه، رستاخیز کلمات بتوانم ذهنیات و مَنَوّیات خودم را به گونه ای به دیگران منتقل کنم و به گوش و نظر آن ها برسانم که آن ها خیلی سریع نسبت به آن چه که از من می شنوند، قانع شوند و همان طور فکر کنند که من می خواهم و همان طور بیندیشند که من می اندیشم.

 وقتی قرار است چنین اتفاقی روی دهد، ما چگونه می توانیم سخن عادی را تبدیل به سخنرانی یا سخنوری کنیم؟  عرض کردم ابتدا بحث اساسی در محتوا است. یعنی چه؟ یکی از مهمترین مواردی که در بیان، در سخن سخنوران باید حتما مد نظر ما قرار بگیرد، منطق دیالوگی سخن در سخنوری است. دیالوگ یعنی چه؟ اگر قرار باشد من یک متن نوشته شده، انشاء و یا مقاله ای را به همان شکلی که هست حفظ کنم و بگویم، عملا دارم تک گویی یا مونولوگ می کنم.

به طور مثال فرض بفرمایید که همین چند دقیقه ابتدایی که من شروع به سخنرانی کردم، عملا تلاش نمی کردم که به نوعی یک دوگویی یا یک همسوییِ مشارکت آمیز بین من و مخاطب اتفاق بیافتد. چگونه حرف می زدم؟ می گفتم که امروز در مورد مقولة بسیار مهمِ “روش سخنرانی چیست؟ حرف خواهیم زد. سخنرانی یکی از موارد تاثیرگذار در سخن گفتن است. یعنی از قالب های سخن گفتن است که ما باید بتوانیم با استفاده از کلمات، کاری کنیم که دیگران بر اساس کلماتی که از ما می شنوند دچار تاثیرپذیری شوند. در نهایت نسبت به گفته های ما تاثیر بپذیرند و …

ببینید عملا لطف، جذابیت سخن و چیزهایی از این دست کاملا در این نوع سخن گفتن از بین می رود. چون این نوع سخن گفتن یعنی مونولوگ گفتن و در آن منطق دیالوگ وجود ندارد. منطق دیالوگ یعنی چه؟ یعنی مشارکت ذهنی مخاطب با سخنران اتفاق بیافتد. بدین معنا که در دیالوگ منِ سخنران به گونه ای از قول شمایِ مخاطب هم سخنانی را مطرح می کنم. دیالوگ همان گفتگو است منتها در سخنرانی و سخنوری گفتگویی است که هم گُفتَش منم هم گوشش.

 این به این معناست که سخنران از جانب مخاطب هم حرف می زند. به همین دلیل است که خیلی از مواقع وقتی شما به یک سخنرانی یا حرف جذاب گوش می دهید، احساس می کنید که سخنان یا ذهنیات خودتان را در قالب کلماتی که سخنران بیان می کند، می شنوید. سخنوران دقیقا همان ذهنیات و دغدغه های مخاطبانشان را مطرح می کنند و این خاصیت سخنرانی است که باید به صورت دیالوگ باشد. اگر دقیق تر بخواهم بیان کنم یعنی باید به صورت سوال و جواب باشد.

یکی از پدیده های بسیار مهمی که دیالوگ دارد و به صورت جدی و به وضوح در آن تبلور پیدا می کند مقوله ی شعر است. به طور مثال حافظ که همة ما ایرانیان اگر هر شاعری را نشناسیم، حافظ را می شناسیم یا حداقل چند بیتی از غزلیات او را می توانیم از بر بخوانیم، در اشعار خودش کاملا دیالوگی با ما ارتباط برقرار می کند. به همین دلیل هم هست که تاثیرگذاری زیادی دارد.

 به عنوان مثال غزل مشهور

 یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور  

 کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

را در نظر بگیرید. دقیقا جایی که من و تو انتظار این را نداریم که گوینده سخن پس از پیام اولیه ای که به ما می دهد، پیام را کامل کند و متعاقب پیام اول حرف جدی تری را بزند، حرف جدی ترش را میزند.

یوسف گمگشده باز آید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

این دل غمدیده حالش به شود دل بد مکن

وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور

وین سر شوریده آها ببین دوباره این دل غمدیده حالش به شود دل بد مکن .. وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور .. گر دو روزی دور گردون بر مراد ما نرفت، دقت کنید حرف ها همه حسیات و تجربیات ما است. یعنی همه حرف ها برای ما آشنا است و به آن مبتلا هستیم و آن ها را از سر گذراندیم، در سرگذشتمان وجود داشته است و یا حداقل آن را مشاهده کردیم. در زندگی اطرافیان و مردمان روزگارمان همه این ها را متوجه می شویم. ثانیا در ادامه، هم پیام را کامل می کند هم جذابیت ایجاد می کند  و هم انتظار نداریم حرف مهمتری را بشنویم، ولی باز  هم می شنویم. “گر دو روزی دور گردون بر مراد ما نرفت  – دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور”  ببینید  یعنی جواب آن پیام و مساله را که طرح می کند را خیلی سریع مطرح می کند و خیال من و تو  را راحت می کند. توضیح دادم که سوال و جواب در دیالوگ باید وجود داشته باشد.

در شعر زمستان اخوان ثالث هم می توانید این سوال و جواب را مشاهده کنید. “سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت” یعنی وقتی سلام می کنی جواب سلامت را نمی دهند. اینجا در ذهن من و شما چه اتفاقی می افتد؟ چرا؟ مگر چه اتفاقی افتاده؟ چه شده است که جواب سلامش را نمی دهند؟ در اینجا شاعر و سخنور ما اصلا در مورد چرای موضوع صحبت نمی کند بلکه جواب چرا را می گوید: “سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت”.

 حالا در ذهن ما هر سوالی مطرح می شود را جواب می دهد: “سرها در گریبان است”. جواب داد  چون سرها در گریبان است. کسی سلام را جواب نمی دهد چون متوجه نمی شود. شاعر در ادامه می گوید: “کسی سر برنیارَد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران  را”. دوباره برای من که با این حرف مواجه می شوم سوال پیش می آید که چرا؟ “که ره تاریک و لغزان است”، به این دلیل. “وگر دست محبت سوی کس یازی به اکراه آورد دست از بغل بیرون” باز چرا؟ که “سرما سخت سوزان است”. دیالوگ یعنی همین.

دیالوگ به این معناست که بسیار ساده مشارکت ذهنی بین من و تو و شاعر به وجود می آید و خیلی سریع هم کامل می شود. آن چیزی که سخنوران درلحظه اول طرح می کنند، مسئله را به وجود می آورد و سپس پاسخ می دهند. پس اولین نکته در مقوله سخنوری و سخنرانی مقوله دیالوگ است. . همان چیزی که سقراط مطرح می کند. افلاطون به نقل از سقراط بحث دیالکتیک را مطرح می کند. دیالوگ به معنای تقابل است، یعنی اصلا  وقتی تقابل وجود نداشته باشد دیالوگی هم ایجاد نمی شود.

 من موقعی در مورد خوبی حرف می زنم که بخواهم بدی را زیر سوال ببرم. به عبارتی اساسا خوبی با بدی معنا پیدا می کند. پس تو چطور انتظار داری که در مورد مقوله بسیار خوب صداقت حرف بزنی و فقط بگویی راستگویی خیلی چیز خوبی است. من تا زمانی که متوجه نشوم دروغ چقدر بد است، اصلا متوجه آن نکات آموزنده در مورد خوب بودن و نکو بودن صداقت نخواهم  شد. پس این تقابل رو متوجه شوید.

 نکته دوم که در شیوه سخنوری و سخنرانی به لحاظ محتوای بیانی بسیار مهم است، استفاده از روش مثالی است. دقت کنید تمام سخنورانی که ما به آن ها علاقه داریم و به سخنرانی آن ها گوش می دهیم، کسانی هستند که تمام تلاششان را می کنند که از مثال به خوبی استفاده کنند یعنی تمثیلی و مصداقی سخن بگویند. سخنوران حرفه ای به یک معنا و مفهوم و حتی به یک امر مجرد تجسم می بخشند. اصطلاحا ما به این کار تجسیم می گوییم.

در سخنرانی و سخنوری این تجسم بخشیدن یا با استفاده از تشبیه و استعاره و امثال آن اتفاق می افتد یا این که می تواند با مصادیق، مثال ها و نظایری که وجود دارد رقم بخورد.  امیر مومنان به عنوان سلطان بلاغت دقیقا از همین روش ها برای گفتن مفاهیم خودش استفاده می کند. یعنی سخنوری گونه و خطابی آن معنا را طرح می کند. در آن مثال مشهور، ایشان می فرمایند که “فرصت ها مثل ابرها در حال گذر هستند. پس خیلی زود این فرصت ها را بربایید”. وقتی این گونه حرفی مطرح می شود تازه برای مخاطب قابل لمس و استفاده می شود. در روش مثالی از دست رفتن فرصت را مثل گذر کردن ابر مطرح میکنه و بیان می کنند که بسیار تاثیرگذار است. یا مثلا ایشان در مثالی دیگر در آن سخن مشهور می فرمایند که “در فتنه ها مثل  بچه شتر 2 ساله باشید”. بعد خود ایشان  شرح میدهند که “بچه شتر 2 ساله، شتری است که نه کوهانی دارد که سوارش شوند و نه شیری دارد که از آن بدوشند”

در روش مثالی مخاطب به سرعت متوجه منظور و نظر سخنران می شود. حالا فرض کنید یک سخنور 3 ساعت در مورد این که اساسا در ایام فتنه، آشوب و گرفتاری شما باید چگونه عمل کنید سخنرانی کند. همین مثال و تمثیل ساده که مطرح می شود می تواند خیلی سریع سخنِ سخنران را برای من معنا کند.  

سقراط شهید شهیر راه اندیشه، در آن سخنرانی مشهورش وقتی دموکراسی آتنی را نقد و نقض می کند این گونه شبیه سازی می کند. مثال می زند و می گوید این دموکراسی که شما دارید مثل این می ماند که ما ناخدای یک کشتی را که قرار است به دریا برود مخاطرات زیادی را از سر بگذراند، از میان کسی انتخاب کنیم که خوب سخنرانی کند. زیرا که دقیقا در نظام های این چنینی، مردم نسبت به کسی اقبال دارند که خیلی خوب حرف می زند. مشاهده می کنید سقراط با یک مثال در ذهن مخاطب، درست یا غلط ذهنیت منفی نسبت به دموکراسی ایجاد می کند. پس از روش مثالی در سخنرانی و سخنوری بهره مند شوید.

سومین نکته که در روش سخنرانی بسیار مهم است رابطه منطق کل به جز است. یعنی چه؟ اصلا قرار نیست ما به شیوه منطقی در سخنرانی سخن بگوییم. نه به این معنا که ما اهل منطق (منطقی که در فرض ابتدایی ریاضیات مورد نظر است) نیستیم. یعنی چه؟ ما با چیدن صغری کبری در منطق و در علم به نتیجه می رسیم. به طور مثال من می گویم راستگویی کار بسیار خوبی است. هر کاری که خوب باشد فضیلت به همراه دارد. پس راستگویی یک فضیلت است. در روش سخنرانی این غلط است.

در اینجا جزء به کل اتفاق افتاده است. ما در سخنرانی کل به جز را باید انجام دهیم. یعنی به جای آن که من از ابتدا شروع کنم و به انتها برسم،  اول انتها رو می گویم و بعد ابتدا در ذهن مخاطب معنا پیدا می کند. به این صورت که می گویم راستگویی یک فضیلت است. چرا که باعث ایجاد خوشبختی در زندگی می شود. چرا که بسیار امر نیک و پسندیده ایست. مشاهده می کنید وقتی سخن اینگونه مطرح می شود، ذهن مخاطب به خودی خود با سخنران همراه می شود.

خیلی از چراها و پرسش ها و برخوردهای ترتیبی در سخنرانی به خودی خود از بین خواهد رفت. پس این را هم به عنوان یک منطق در سخنوری در نظر بگیرید. خیلی از مواقع به عزیزان توصیه می کنم که شعر نو به خصوص شعر نیما بخوانند. به این معنا که شعر نو شعر توصیفی است و دقیقا رابطه نوع سخن، رابطه کل به جزء است. مثلا نیما می گوید که

“مانده از شبهای دورادور

 بر مسیر خاموش جنگل

سنگ چینی از اجاقی خرد

 کن در او خاکستر سردی “

 دقت کنید که او نمی گوید که یک خاکستر سردی در اجاقی که از سنگ چین درست شده در مسیر جنگل از شبهای خیلی دور باقی مانده است. به عبارتی او از جزء به کل نمی گوید بلکه دقیقا از کل به جزء یعنی از انتها به ابتدا روایت می کند. وقتی از کل به جزء گفته می شود از نظر شاعری و سخنوری معنا پیدا می کند. انگار که مخاطب در یک لحظه در میان آن صحنه و شرح و توصیف قرار می گیرد. پس استفاده از رابطه کل به جز در سخنرانی را فراموش نکنید.

 در روش سخنرانی، مطلب مهمتری که اینجا باید بیان کنم ارتباط موضوع و مضمون است. دقت کنید همان چیزی که در ذهنتان می گذرد به همان شکل عریان، اساسا قابلیت ارائه ندارد.  به طور مثال من میدانم که پرهیزکاری کار خوبی است. تقوی کار پسندیده ایست. خیلی ها هم به آن اذعان دارند اما فرض بفرمایید که من در یک جلسه ای بگویم: بسم الله الرحمن الرحیم. سلام خدمت حضار و عزیزان. پرهیزگار باشید چون پرهیزکاری کار خوبیست. این یک موضوع است. یک حرف خام است که می تواند اصلا اهمیتی هم پیدا نکند. با نگاه اجمالی به اشعار صائب تبریزی به عنوان یکی از  شعرای بزرگ سبک هندی و یا به تعبیری و به قولی بنیانگذار این سبک، شما می توانید رابطه بین موضوع و مضمون را درک کنید. در جایی در یک شعر زیبا می گوید:

“ز هم جدا نبود نوش و نیش این گلشن”. این یک حرف معمولی است. در باغ و گلشن همچنان که نوش هست، نیش هم هست. همچنان که گل هست، خار هم هست. همچنان که لذت و عزت هست، عشق و نفرت هم هست. کینه هم هست، مشکل هم هست، درد هم هست. در این مصرع منظور شاعر از گلشن، دنیاست. شاعر در مصرع بعدی می گوید “به وقت چیدن گل باغبان شود پیدا” یعنی هر وقت که می خواهی از چیزی بهره مند شوی، تازه مشکلات و سختی ها به وجود می آید. دقت کنید در ابتدا یک حرف عادی بود. بعد از این حرف عادی تعبیری ایجاد می شود که آن حرف عادی برای مخاطب خیلی مهم می شود و معنا پیدا می کند. شما می توانید این را در مقام سخنرانی و سخنوری بسط دهید و روش سخنرانی را کامل کنید.

تعداد صفحات : 10

درباره ما
Profile Pic
هيچكس گمان نكند كه اهميت منبر امروز كمتر از ديروز است؛ نه. بنده با وسايل ارتباطات جمعي آشنا هستم؛ تلويزيـون و بقيـة چيـزها را ميشناسم و تأثيـرات آنـها را ميدانم؛ اما معتقدم جلسهاي كه يك روحاني بنشيند و عدهاي روبهروي او قرار گيرند و او با آنها حرف بزند، همچنان جايش در كل تبليغات مدرن امروز خالي است. ما از صدسال پيش تا امروز چقدر موازين منبر را زير ضابطه بردهايم؟ اين يك خلأ است. ما ميتوانيم شيوة انحصاري اختصاصي تبليغ را، يعني منبر و مواجهة روبهرو را تحت ضابطه در آوريم. چرا اين را به شما ميگويم؟ من اين را ميگويم تا فضاي ذهني شما به اهميت قضيه توجه پيدا كند. مقام معظم رهبري 1372/2/15
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 60
  • کل نظرات : 65
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 103
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 25
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 34
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 6
  • بازدید ماه : 821
  • بازدید سال : 3,962
  • بازدید کلی : 296,959
  • کدهای اختصاصی

    //Ashoora.ir|Hadith Begins